سایت تک لاو | سایت عاشقانه | سایت تفریحی | سایت تک لاو| تک لاو| ایناز چت| الوچه چت
جای تبلیغات شما
خرید شارژ

برترین مطالب ماه
  • Takloves
  • Takloves
  • Takloves
  • Takloves
  • Takloves
  • Takloves
تبلیغات
جای تبلیغات شما
پنل کاربری
نام کاربری
رمز عبور
آمار سایت
  • آمار مطالب
  • کل مطالب : 765
  • کل نظرات : 30
  • آمار کاربران
  • کل کاربران : 24
  • افراد آنلاین : 1
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 149
  • بازدید دیروز : 60
  • بازدید کل : 657707
نویسندگان
اتاق آرزو
عضویت
نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
خبرنامه
با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .



آخرین نظرات

  • nace میگه:
    کـــــــــــایااااااااااا عالیه .... مثل خودت که محشری ............
    در تاریخ 1394/5/1/taklov

  • nace میگه:
    =وقتی چتر خداست =
    بگذار ابر سر نوشت هر چه میخواهد ببارد ...
    =وقتی دلت با خداست =
    بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند ..
    =وقتی تو کلت با خداست=
    بگذار هر چه میخواهند با تو بی انصافی کنند ..
    =وقتی امیدت با خداست =
    بگذار هر چه میخواهند نا امیدت کنند ...
    =وقتی یارت خداست =
    بگذار هر چه میخواهند نارفیق شوند ...
    -----همیشه با خدا بمان -----
    چتر پر وردگار بزرگترین چتر دنـــــــــــــــیاست ...
    در تاریخ 1394/4/18/taklov

  • nace میگه:
    نگــــــــــرد نیست هم چین دختری .........
    در تاریخ 1394/4/18/taklov

  • nace میگه:
    درد دل که میکنی....یعنی ضــــــــــــعف هایت .......
    درد ها یـــــــــــــــت -----------
    را میگذاری در سینی و تعارف میکنی.........
    که هر کدا مشان را خواستند بـــــــــردارند ..........
    تــــــــــــــــــــــــــی ز کنند .........
    تیــــــــــــــــــــــــــ غ کنند ................
    بـــــــــــــــزنند
    به رو حـــــــــــــــــــــــــــــ ــــت ........
    ..........
    در تاریخ 1394/4/18/taklov

  • nace میگه:
    براوووووووووووو...بیک لایک ...
    در تاریخ 1394/4/18/taklov

  • دخی مخی میگه:

    خخخخخخخخخخخخ لایک


    در تاریخ 1394/4/12/taklov

  • امیر میگه:
    ممنون اقا سینا عالی بود
    پاسخ:خواهش میکنم
    در تاریخ 1394/4/8/taklov

  • ♕Åℛ♏ƛ̂Ӥ.ƛ$Ŀᾋ̂ɱί♕ میگه:
    عماد جون خیلی قشنگ ممد برات گفته حض کن خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
    در تاریخ 1394/4/6/taklov

  • ♕Åℛ♏ƛ̂Ӥ.ƛ$Ŀᾋ̂ɱί♕ میگه:
    ایول دمتون جیز خخخخخخخخخخ خوشم اومد ایول

    در تاریخ 1394/4/5/taklov

  • sara میگه:
    جالب بود مقسی
    در تاریخ 1394/4/1
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت عاشقانه و تفریحی تک لاو و آدرس takloves.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 
 
 
 
 





الوین چت
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
مورد داشتیم که...
  • تعداد بازدید : 743
  • مورد داشتیم پسره خواسته با دوست دخترش تک چرخ بزنه،کلیپس دختره باعث واژگونی موتور شده!!

     

    برای دیدن مطالب بیشتر به ادامه مطالب بروید

    داستان زیبای «این قانون بیمارستان»
  • تعداد بازدید : 709
  • داستان زیبای «این قانون بیمارستان»

    پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون‌آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش می‌کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»
    پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»


    پیرمرد گفت: «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی‌شناسم. خواهش می‌کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می‌کنم و براتون میارم.»


    پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.»


    اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.»


    صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می‌اندیشید.
    واقعا پول این‌قدر با ارزشه؟

    صَبــــور بــــآش
  • تعداد بازدید : 598
  • یـــآدَت بـآشَـــد ...

    دِلـَــت کــــﮧ شِکَـســـت...

    سَــــرَت را بـــــآلا بـگـیـــرےتَـلافــــے نَکــُــטּ ...

    فَـریــــــــآد نــَـــزَטּ ...

    شَرمـگیـــــــטּ نَـبـــــآش ...!!

    دِل ِ شِکَستـــﮧ گوشـه هآیــَـش تیــــز اَســــت...

    مَبــــآدآ دِل و دَســـتِ آدَمـــے کــــﮧ روزے...

    دِلــــدآرَت بــــود رآ زَخمــــے کُنـــے بــــﮧ کیــــטּ !!

    مَبــــآدا کــــﮧ فَرامــــوش کُنــــے روزے شآدیــَــش آرِزویــــت بــُـود...

    صَبــــور بــــآش و سـ ـ ـ ـآکــِــت ...

    همیشه، دلیل بعضی ...
  • تعداد بازدید : 593


  • همیشه، دلیل بعضی بی اعتنایی ها غرور نیست!
    شاید تاوان بی تفاوتی ها را میدهیم!
    تاوان روزهایی که با دل ها نامهربان بودیم
    یا تاوان غروری که برای جدایی ها بنا شده بود.
    حال، دنیا دنیا پشیمانی و حسرت...
    دلیل بی اعتنایی، همیشه غرور نیست!
    شاید یک جا نامهربانی کرده ایم...

    ♥میدونے؟؟♥
  • تعداد بازدید : 657
  •  

    ♥میدونے؟؟♥
    ♥رژ رنـــــگـے زدن خیلی قشنگه...♥
    ♥اماقشنگه واسه وقتے که عشقت بخواد لباتـــــ رو ببوســـــه♥
    ♥پیرهن کوتاه عــروسـکے پوشیدن خیلے قشنگه♥
    ♥اماوقتے عشقت ازبیرون میاد وخستست وبادیدنت تواون لباس♥
    ♥خستگے یادش میره...♥
    ♥موهاے بلند قشنگه...♥
    ♥وقتےقراره عشقت نازشون کنه وببوسه...♥
    ♥قشنگه که خودتولوس کنی ودلبرے کردنوبلد باشے...♥
    ♥فقط یادت باشه براے عشقت کسے که بهش تعلق دارے♥
    ♥نه همه ے پسراے دورت♥
    ♥ســـــلامتے هــــمه دخترایــــے کہ هـــمه وجــودشـون مــــالـــــه یــک نفـــره♥

    من ادمی
  • تعداد بازدید : 646
  •  
    مـטּ دیگہ نـہ از اومـدטּ کسـے ذوق زده میشم ،
     
    نہ کسے از ڪنآرمـ بره حوصلـہ دارمــ نآزشو بـخـرمــ ڪہ بـرگرده ...
     
    مـטּ آدمــ بے احسآسے نیستمـ !
     
    مـטּبے معرفـتــ و نآمرد نیستمــ ...
     
    فقط خستہ امــ ... 
     
    از همـہ چے !
     
    چون یہ زمآنے ڪسآیے وارد زنـدگیم شـدטּ
     
    ڪـہ یہ سرے بـآورامو از بیـטּ بـردטּ ...
     
    همیـטּ !

     

    شــــکســــ ت
  • تعداد بازدید : 587
  • اینو برای کسی مینویسم که روزی... دوستم داشت!!!

    به حرفام

    به قلبم

    به احساساتم

    احترام میذاشت....

    برای کسی مینویسم که روزی نگرانم ♥بود

    روزی دلتنگم میشد...

    اما با اون همه نگرانیها

    حرف ها

    و احساس تنهام گذاشت!!!تنهای تنها...

    و من با تمام وجودم شکستم...

    و من با تمام ♥احساسم♥خورد شدم...

    ولی حتی کسی صـــدای شکستنم رو نشنید

    حتی کسی صدای خـــورد شدنم رو نفهمید

    درخودم شکستم...مثل همیشه

    می خوام بنویسم...!!!

    از تموم شبای تنهاییم

    مینویسم

    از تمام شب هایی که بیهوده انتظار دستهایی میکشیدم ک بی منت اشـــــکامو پاک کنه

    شبایی رو که با هق هق گریه هام گذشت...

    مینویسم تا بدونه حتی کسی نپرسید!!!از دل من...

    از سکـوتم

    همش سکوت بود....منو شب وتنهایی

    مینویسم برای خودم

    برای تنهایی دل خودم....♥

    عشقم لالایی میکند
  • تعداد بازدید : 598
  •  

     

    عشق لالایی بارون تو شباست

    نم نم بارون پشت شیشه هاست

    لحظه ی شبنم و برگ گل یاس

    لحظه ی رهایی پرنده هاست

    تو خود عشقی که همزاد منی

    تو سکوت من و فریاد منی

    تو خود عشقی که شوق موندنی

    غم تلخ و گنگ شعرای منی

    وقتی دنیا درد بی حرفی داره

    تویی که فریاد دردای منی

    تو خود عشقی که همزاد منی

    تو سکوت من و فریاد منی

    دستای تو خورشید و نشون می دن

    چشمای بسته مو بیدار می کنن

    صدای بال پرنده رو لبات

    تو گوشام دوباره تکرار می کنن

    زندگی وقتی که بیزاری باشه

    روز و شبهاش همه تکراری باشه

    شاید عشق برای بعضی عاشقا

    لحظه ی بزرگ بیداری باشه

    عشق لالایی بارون تو شباست

    نم نم بارون پشت شیشه هاست

    لحظه ی عزیز با تو بودنه

    آخرین پناه موندن منه

    تو خود عشقی که همزاد منی

    تو سکوت من و فریاد منی

     

     

     

    عاشـــقانـه ها
  • تعداد بازدید : 549
  • دعوامون شد....گفتم:

    دیگه نه من نه تو...!

    گفت:

    میخوامت دیونه..!

    گفتم:

    ولی من نمی خوامت,

    فقط هرچی داری بردارو برو...!

    اومدسمتم,

    بغلم کرد انداخت رو شونشو راه افتاد بره ...!

    گفتم:

    دیوونه چیکار میکنی؟

    منو بذار زمییییین...!

    گفت:

    مگه نگفتی همه چیتو بردارو برو؟

    منم همینکارو کردم!!! خنده

    رفاقت
  • تعداد بازدید : 547
  • رفاقت

    ***************************

    رفیق میدرخشی میتابی

    اما دلیل دور بودن

    ماه همین است

    *************************

    باغبون برای داشتن یک گل سرخ

    نوکری هزارتا خار را میکند

    رفیق باغبونتم

    ***************************

    غم ها چو کوه گشته داد و بیداد میکنند

    عمرش دراز باد انکه ز ما یاد میکنند

    تکیه گاهم باش
  • تعداد بازدید : 688
  •  

    تکیه گاهم باش!
     
    میخواهم سنگینی نگاه این مردم حسود شهر را
     
    توهم حس کنی
     
    این مردم نمیتوانند ببینند
     
    دستهایمان تا این اندازه به هم می ایند!
    مهر پدری
  • تعداد بازدید : 616
  • مردی سالخورده با پسر تحصیل کرده‌اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجره‌شان نشست.


    پدر از فرزندش پرسید: «این چیه؟» پسر پاسخ داد: «کلاغ».



    برای دیدن  متن کامل به ادامه مطلب بروید

     

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 77 صفحه بعد